سگ شناسي

یازار : توتقون

+ به یه ن



سگ نماد وابستگي است. در ادبيات عرفاني سگ بودن چيز خوبي است.

سحر آمدم به كويت به شكار رفته بودي
تو كه سگ نبرده بودي به چه كار رفته بودي.


عراقي گويد:

همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
كه رقيب در نيايد به بهانۀ گدايي.

مولوي گويد:

جان ما همچون سگان كوي او خون خوار شد
آفرين ها صد هزاران بر سگ خون خوار ما.

سگ بودن در ادبيات فارسي و عرفاني نوعي مطيع محض بودن است. در اين اطاعت محض، رابطۀ سگ و صاحب سگ رابطۀ فراگيري است. سگ حتي حق بازپرسي از صاحبش را دارد چون سالها در كوي او آرميده است.

اينكه سگ داشته باشيم خوب است. سگ از خانه و دارايي و جان و مال محافظت كرده و به طور كلي امنيت ما را تامين مي كند. تناقض ماجرا وقتي شروع مي شود كه سگ فقهي در برابر سگ عرفاني قد علم مي كند.

در فقه اسلام نجس ترين حيوان سگ است و پاك شدن آن از محالات مي باشد. اما در ادبيات عرفاني همين نجاست تنديس وفاداري و عاشقي و مطيع محض بودن است.

مولوي گويد:

سگ ارچه بي فغان و شر نباشد
سگ ما چون سگ ديگر نباشد.

در اين كه گاه سگ، آدمي مي شود ...


11-صداي زنگ

یازار : توتقون

+ به یه ن
به يارو ميگن صدا زنگ در بيار
ميگه تركي باشه يا پارسي
همه كف ميكنن ميگن تركي باشه
ميگه: داززززززززز 
ميگن حالا پارسي باشه
ميگه إوا   دِئزز



10- لهجه

یازار : توتقون

+ به یه ن

يه روز پان فارسه به تركه ميگه چرا لهجه ات را درست نميكني

تركه ميگه اتفاقا تصميم جدي دارم كه درستش كنم و فارسي را روان صحبت كنم

چون قصد دارم امسال همراه خانواده سفري به شرق ايران و از اونجا به تاجيكستان داشته باشم.


دوم مهر

یازار : توتقون

+ به یه ن


دوم مهر است، ديشب هر كاري كردم خوابم نگرفت، همش به فكر موضوعاتي بودم كه صبح ديده بودم. مدام چهره دختري شاد با شاخه گلي در دست در جلو چشمانم بود. مدام با خود كلنجار مي رفتم، انبوهي از سوالات بي پاسخ هميشگي در مغزم سنگيني مي كرد. دمدماي صبح خوابم گرفت، ساعت 6 با زنگ گوشي چشمانم را باز كردم، با خود گفتم هنوز زود است و خوابيدم. وقتي بيدار شدم ديدم ساعت 9 است، واي دير شد، كسر كار خوردم.سوار تاكسي شدم تا سر كار بروم. راديو روشن بود و سرود بوي ماه مهر پخش مي شد. ياد خوابم افتادم چه روياي شيريني بود. خواب ديدم 13 سال پيرتر شده ام، خواب ديدم 40 ساله ام. خواب ديدم تدريس زبان دوم در مدارس آزاد شده، خواب ديدم با پسراني خردسال سر كلاس هستم. در رديف آخر با دوستان نتيم بودم. ديدن روزهاي آتي چه شيرين بود، زبان تركيم چه زيبا بود. اما 13 سال براي روياي من خيلي زياد بود.

سئنماز

91.07.02


يك مهر ديگر آمد ومن درحسرتي ديرينه، دلتنگ روزي نو ام

یازار : توتقون

+ به یه ن
يك مهر ديگر آمد ومن درحسرتي ديرينه، دلتنگ روزي نو ام

ديشب كتاب فارسي(پنجم) خواهر كوچكترم را ورق مي زدم همه درسها عوض شده صفحهاي داشت با عنوان آزاد و خالي بود خواهرم ميگفت اين درس را دوست ندارد سخت است مي گفت معلم كلاس پنجم آنها خانوم ر.... تو اين درس به پنجمي ها مي گويد تركي خواهيم نوشت خواهرم وقتي اين حرف را زد بي اختيار اشك از چشمانم جاري شد آفرين بر تو اي شير زن كاش مسئولين آموزشي و س...ياسي كشور هم به اندازه تو مرد بودند آفرين بر همتت

كاش در آخر كتاب فارسي چند درس اختياري تركي بود چند درس كردي، بلوچي، گيلكي و لري بود.كاش من هم به اندازه لذت نوشت آن مرد آمد لذت مي بردم كاش مي نوشتم سو و مي گفتم
چؤرك لي ده دم چؤرك گه تيردي. كاش در كنار فارسي تركي را هم مي آموختم كاش بلد بودم با يك گيلكي احوال پرسي بكنم. امروز يك مهر ديگر آمد ومن درحسرتي ديرينه، دلتنگ روزي نو ام

يازان: سئنماز

  • [ 1 ]